بارون داره میباره اما حس نداره شعر اجتماعی مجتبی نظری پور

نویسنده:
بازدید: 670 بازدید
مهجه در تلگرام

بارون داره میباره اما حس نداره

خورشیدو میبینم ولی رنگین کمون کو؟

بهتر که میبینم آره رنگین کمون هست

مشکل یکی دو تا که نیست اِ آسمون کو؟

سقف اتاقم آسمون اما حالا نیست

دنیای من بی آسمون دیدن نداره

خیلی دلم واسه دلم میسوزه آخه

بی آسمون یعنی شبای بی ستاره

امروزو دیدم ترسم از فرداست شاید

این آخرین باریه که خورشیدو دیدم

ای کاش تو تقویم من فردا نباشه

ای کاش از کابوس فردا میپریدم

فردا شدو دیدم که آره نیست خورشید

دیدم که روزامو به شب تبدیل کرده

خورشید رفت و آسمونم شد مهاجر

این پازل بی رنگمو تکمیل کرده

روح از تنم رفته ولی زندم هنوزم

جسمم به این مردن هنوزم تن نداده

من اولین زنده بدون روحِ دنیام

نه مثل من روی زمین خیلی زیاده

شعر: مجتبی نظری پور

 

شعر اجتماعی
جدیدترین اشعار ” مشاهده

eitaa.com/mohjat_net
t.me/mohjat_net
Mohjat.net

متن کامل

فاطمیه 1402