همه میرن به مقصد میرسن من چی؟
نمیخوام انتظار جاده ها باشم
نمیخوام اول جاده بمونم نه
میخوام این جاده رو تا انتها باشم
من امروزم شده تکرار دیروزم
تموم خنده هام عمری تو تبعیدن
با غربت آشنا با گریه هم بندم
دارن چشمام تقاص چی رو پس میدن؟
از احساسم فقط مونده همین گریه
شبا کابوس اعدامش رو میبینم
پر از دردم ولی گریم نمیگیره
شکنجه بهترین درمان و تسکینم
شعر: مجتبی نظری پور
شهادت اجتماعی
جدیدترین اشعار ” مشاهده “