مثل من هیچکس در این عالم وسط شعله ها امام نشد
در شروع امامتش چون من این قدر دورش ازدحام نشد
لشکری از مغیره می آمد خیمه غارت شد و در آتش سوخت
غیر زهرا به هیچ معصومی این قدر گرم احترام نشد
روضه از این شدیدتر هم هست لحظه ای که حسین یاری خواست
و علی بود اسم من اما خواستم پا شوم ز جام نشد
به لب تشنه علی اصغر به لب تیز ذوالفقار قسم
تا به امروز هیچ شمشیری این قدر تشنه در نیام نشد
رفتن شاهزاده ای چون من به اسیری به یک طرف اما
در سفر این قدر غل و زنجیر گردن این همه غلام نشد
آه زینب و صیحه شلاق تا شنیدم از اسب با زنجیر
خویش را بر زمین زدم اما باز هم آن صدا تمام نشد
تل و گودال و نعل و علقمه آه ذوالجناح و لب و گلو انگار
مثل زینب کسی دلش این قدر خون ز تکرار حرف لام نشد
آه زینب کجا و بزم یزید او کجا و جواب ابن زیاد
باز هم صد هزار مرتبه شکر این که با شمر هم کلام نشد
این چهل سال گریه ام شاید از همان روز اربعین باشد
هر قدر عمه سعی کرد صبور به حسینش کند سلام نشد
دیدم از زیر چادرش زینب گفت طوری که نشنود عباس
رنج ها دیده ام حسین اما هیچ جایی شبیه شام نشد
چه مسلمانی عجیبی بود که در آن بر عیال پیغمبر
نان و خرما حلال بود اما سنگ انداختن حرام نشد
من سجاد این قدر خواندم در مدینه نماز و هیچ کدام
آخرش مثل آن نمازی که عمه ام خواند بی قیام نشد
غل و زنجیر و رشته بر گردن یک نفس باده بلا را من
سر کشیدم تمام اما شکر سفر عشق نا تمام نشد
شاعر: قاسم صرافان
حاج سید مهدی میرداماد / شهادت امام سجاد 1398
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست