مجنون شبیه طفل تو پیدا نمیشود
زین پس کسی بقدر تو لیلا نمیشود
درد رقیه تو پدر جان یتیمی است
درد سه ساله تو مداوا نمیشود
شان نزول راس تو ویرانه من است
دیگر مگرد شان تو پیدا نمیشود
بی شانه نیز میشود امروز سر کنم
زلفی که سوخته گره اش وا نمیشود
بیهوده زیر مِنت مرهم نمیروم
این پا برای دختر تو پا نمیشود
صد زخم بر رخ تو دهان باز کرده اند
خواهم ببوسم از لبت اما نمیشود
چوب از یزید خورده ای و قهر با منی
از چه لبت به صحبت من وا نمیشود
کوشش مکن که زنده نگه داری ام پدر
این حرف ها به طفل تو بابا نمیشود
شاعر: محمد سهرابی
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است.
وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com
مهجه | www.Mohjat.net
@mohjat_net