


متن شعر
محال توی این عالم غریب تر از حسن باشه
کی و دیدی تو این دنیا میون خونه تنها شه
دیگه راحت شد از دنیا دیگه از غم شد آسوده
به کی این درد و باید گفت که قاتل مَحرَمِش بوده
چه بی یاری چع افطاری عجب زهری بهش داده
تک و تنها توی خونش آاقامون از پا افتاده
غریب اقا
****
با این که سم بهش دادن ولی راه نجاتش شد
همه میدونن این اقا شهید خاطراتش شد
چهل سال توی این شهر غم زهرا اسیرش کرد
غم یک چادر خاکی میون کوچه پیرش کرد
کدوم کوچه همون جا که هنوز خونا رو دیوارِ
داره میگرده این آقا هنوز دنبال گوشواره
غریب اقا
سید مجید بنی فاطمه
برای مشاهده جدیدترین اشعار
به صفحه اصلی سایت مراجعه کنید
مهجه در فضای مجازی؛ به ما بپیوندید

