محمد عربی آبروی هر دو سراست
کسی که خاک درش نیست خاک بر سر او
شنیده ام که تکلم نمود همچو مسیح
بدین حدیث لب لعل روح پرور او
که من مدینه علمم علی در است مرا
عجب خجسته حدیثیست من سگ در او
شاعر: هلالی جغتایی
***
به جمعیت کفایت کرد امیر المومنین ما را
پریشانی وداعی کرد ز این بحر یقین ما را
به ذلت بر زمینش سر نهادیم و ثنا گفتیم
به روز حشر با عزت برون آرد زمین ما را
غبار قبر او با آستین برگیر تا ان بُت
کشد بر آستانش در جزا از آستین ما را
تمنا از علی هم صحبتی با اوست خود ور نه
شفاعت می کند پیش از علی ام البنین ما را
ز اعماق قرون از بین جمعیت تو را دیدیم
تو هم ای ناز مطلق از همان بالا ببین ما را
شاعر: محمد سهرابی
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست