مدینه را به تن از رخت غم لباس عزاست
به هر کجا نگرم محشری عظیم به پاست
علی گرفته به ببر زانوی غم و اندوه
روان به مصحف رخ اشک دیده زهراست
برای جنگ خدا متحد شدند همه
هزار حیف که در شهر خود علی تنهاست
صدای یا ابتا بر لب امام حسن
گلاب صورت او اشک سید الشهداست
هنوز خشک نگردیده آب غسل رسول
که در سقیفه علیه وصی او شوراست
به آن نبی که علی را وصی خود فرمود
علی وصی رسول و علی ولی خداست
دو ماهِ پیش نبی در غدیر خم فرمود
که ای تمامی امت علی امام شماست
خلیفه بودن حیدر در آیه قرآن
عیان چو طلعت خورشید بر فراز سماست
من از تمامی اهل مدینه می پرسم
علی مگر نه به معنی همان پیمبر ماست
چه شد که بیت ولی خدا در آتش سوخت
چه شد که دود ز کاشانه علی برخاست
نشست قاتل زهرا به عرشه منبر
یکی نگفت که این منبر رسول خداست
چهل نفر به سر دختر پیمبر ریخت
یکی نگفت که اهل مدینه این زهراست
حاج سید مهدی میرداماد / شب بیست و هشتم ماه صفر 1398
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست