متن شعر
من آن آیینه ام آیینه ای از غم ترک خورده
من آن زخمم همان زخمی که از هجران نمک خورده
من آن داغم که مهمانی ندارد غیر غمهایت
من آن دردم که درمانی ندارد جز تماشایت
من آن اشکم که خونین میکند دامان هجران را
من آن آهم که آتش میکشد این شام ویران را
من آن جانم که بر لب آمده روزی هزاران بار
بیا از بین دستانم خودت پیراهنت بردار
من آن پایم که دنبالت دویدم حیف رفتی تو
من آن دستم که شالت را کشیدم حیف رفتی تو
من آن موی سیاهم که تماشایت سپیدش کرد
من آن دلشوره ام که حرمله بد نا امیدش کرد
من آن بند دلم که پاره شد وقتی زمین خوردی
هزار و نهصد و پنجاه زخم از آن و این خوردی
همان که دید افتادی زمین و کارها پیچید
همان که زیر پایش چادر او بارها پیچید
شدم آن معجری که خاک عالم بر سرش آمد
همان مادر که افتاد و کنارش مادرش آمد
میان علقمه ابرو کمانش را ندیده رفت
منم آن مادری که دو جوانش را ندیده رفت
خلاصه خواهرم آن خواهری که بی برادر گشت
حرامی دست خالی آمد اما دستِ پُر برگشت
من آن چشمم که دیدم ناکسی پیراهنت را برد
کسی دزدید خودَت نانجیبی جوشنت را برد
همان چشمان تاری که به دنبال تو میگردید
همان غارت زده که در پی شال تو میگردید
در این بازار و آن بازار چون آواره میگشتم
ربابت بود وقتی که پی گهواره میگشتم
کنار دخترانت بودم و غمنامه ات دیدم
ندیدی در حراجی ها خودم عمامه ات دیدم
نگفتی خواهری دارم که میبیند که میغلتی
نگفتی دختری دارم که میبیند که میغلتی
.
شب جمعه شب زیارتی امام حسین
متن روضه حضرت زینب کبری
کـتاب مـداحی تخفیف ویژه » مـشاهده
دانـلود کتاب مداحی رایـگان » مـشاهده
گـلچین شـعر و صـوت هـا » مـشاهده
ایراد تایپی متن شعر رو اطلاع بدید
Mohjat.Net
.