من اینجامو دلم همش بی تابته
میترسم که یه روز کمرنگ بشه این رابطه
سخته که پیش یکی بدجور دلت گیر کنه
گاهی دلتنگی میتونه آدمو پیر کنه
اولین باری که پام به باب القبله ی تو رسید
فکر نمیکردم منو اینجوری درگیر کنه
اگه تنها بشم بغل وا میکنی
همش با تلخیام مدارا میکنی
با دستای سه سالت هی گره وا میکنی
شنبه ها که میشه با ام البنین کار دارم
نا امیدی واسه چی وقتی علمدار دارم
هرکی یه عکسو زده توی اتاقش من
تو اتاقم عکس تمثال علمدار دارم
برم گردون حسین
من اصلا حالم اینجا رو به راه نیست
قبول دارم بدم
ولی اونقدرا هم قلبم سیاه نیست
بجز آغوش تو
برای بی پناه هیچ جا پناه نیست
دلم تنگه حسین
من اصلاً حالم اینجا رو به راه نیست
****
یه بار دیگه منو راه بده
صدقه ی کربلا بده
دوسِت دارم خدا شاهده
بذار دورت بگردم
لعنت به این همه فاصله
از دوری تو دارم گله
کارم دست ابوفاضله
تویی دوای دردم
حال دلم بَده صبرم سر اومده
تو ام منو نخوای بگو کجا برم
دنیا پسم زده
به من محل بذار فقط همین یه بار
بذار تو آغوشت گریه کنم یه کم
از دست روزگار
****
خاطره ی اولین بار
نگاه به صحن علمدار
دلم رو کرده گرفتار
مجنونتم ای یار
من یه دلِ هوایی
خسته شدم از جدایی
پس کی میشم کربلایی
دیوونه ی کربلاتم
از بچگی مبتلاتم
سینه زنه روضه هاتم
مدیون چشماتم
همه ی تنم پر از تیر شده
برو که الآنشم دیر شده
چه خبره تو دل خیمه هات
برو خدانگهدار
دیر برسی همه رو میزنن
دوباره فاطمه رو میزنن
محمد حسین حدادیان
شب ۱ فاطمیه دوم ۱۴۰۳
جدیدترین اشعار ” مشاهده “