من راهی ام امشب عباس بیا بابا
بنشین پیش زینب با گل های زهرا
میخوام برات بخونم از روضه عاشورا
میبینی بالای سرت یه روز کنار علقمه
با سر غرق خون من و پهلو شکسته فاطمه
یه روز میاد بی دست میفتی از مرکب
سرت میره بر نی امون از دل زینب
****
زینب چرا بابا اینقدر پریشونی
باید که تو قدر اشکات و بدونی
تو نایب علی توی شام غریبونی
میبینی بین دشمنا تو موندی و اهل حرم
اتیش میگیره معجرا تنها میمونی دخترم
ندیده این عالم شبی مثل اون شب
فاطمه میخونه امون از دل زینب
****
این مردم کوفه دل رحمی ندارن
یک روز توی کوفه زینب رو میارن
اهل حرم اواره کوچه و بازارن
بین غل و زنجیره و با نیزه دارا همسفر
جلو چش زینب میشه سرا به خون اغشته تر
با سنگای کوفه جونت میاد بر لب
امون از این غربت امون از دل زینب
****
کشتنت آبت ندادن
کشتنت خاکت نکردن
کشتنت سرت رو بردن رو نیزه ها
کشتنت دلم و سوزوندن
کشتنت تنت و کشوندن
کشتنت اتیش کشیدن به خیمه ها
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است