من زینبم از صحنه های جنگ اومدم
از فتح شهر فتنه و نیرنگ اومدم
سرافراز ولی دلتنگ اومدم
عباس نبود سر رامون نشستن
عباس نبود دست ماها رو بستن
عباس نبود فرق منو شکستن
وای حسین حرف بود که شنیدیم
سنگ بود که می بارید
مشت بود که می اومد ، ولی خدا دید
********
من از چهل شام سیاه و تار اومدم
از زجر سرگردونی تو بازار اومدم
با این چشای خونبار اومدم
عباس ندید سنگای روی بام و
عباس ندید ناله ی دخترام و
عباس ندید هلهله های شام و
وای حسین هیچ کسی توی بازار
حالم رو نفهمید
اشکام و ندیدی ولی خدا دید
*******
من اومدم با نیزه ها دنبال سرت
تو اومدی با سر به دنبال دخترت
منو کشت غم یاس پرپرت
من بودم و گریه و آه و ناله
من بودم و تن کبود لاله
من بودم و جنازه ی سه ساله
وای حسین از بس که کتک خورد
از بس که نخوابید
جونش به لب اومد ولی خدا دید
حاج محمود کریمی / شب اربعین ماه صفر 1396
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست