متن شعر
من غریبم جز خدا دردامو هیچکی نمیدونه
همسرم شد قاتلم ای داد و بیداد از زمونه
لخته ی خون جاریه از روی لبهای من ای وای
غصه های من شبیه کوهی از ماتم میمونه
تنم داره میسوزه تو حرارت و تو تب
بیا به بالای سرم زینب
که لحظه های آخرم شد
پریشونم غمای من نداره درمونی
هر دو تا چشمم شده بارونی
غمم غمای مادرم شد
دم آخر پریشانم حسن جانم حسن جانم
حسن جانم حسن جانم
****
بی قرارم لحظه های آخری برای مادر
من که بودم شاهد مصیبت و غمهای مادر
توی هُرم شعله ما مادر به زیر دست و پا سوخت
یادمه به پشت در آتیش گرفت اعضای مادر
یه عده پست دست غریب عالمو بستن
پهلوی مادرم رو بشکستن
امان از این همه غم و درد
خودم دیدم تو کوچه مادرم زمین افتاد
روبروی نگاه ما ای داد
مادرو میزدش یه نامرد
دم آخر چه نالانم حسن جانم حسن جانم
حسن جانم حسن جانم
****
تا زمانی که میباره رحمتت شبیه بارون
گره کوری نمیمونه دیگه تو زندگیمون
گرچه نا راحت و خسته از جفای روزگاریم
تا امام رضا رو داریم به خدا غمی نداریم
اومد اسمت دوباره این دلم هوایی شد
دوباره مشهدالرضایی شد
دوباره پر زد از تو سینه
فدای اون کبوترای حرمت آقا
قربون لطف و کرمت آقا
نداری تو جهان قرینه
علی سیرت حسینی خو مدد یا ضامن آهو
رضا جانم رضا جانم
****
پنجره فولاد تو دارالشفای عالمینه
از سخای بی حسابت کل ایران زیر دِینه
رأفت و موهبتت وِرد زبون خاص و عامه
اونکه در جوارته همیشه …….
تو هستی که مسیح خطه ی خراسانی
چقدر برازندته سلطانی
الهی که کم نشه سایت از سر ایران
اونکه نشه گدای تو سلطان
یقین یه روز شرمنده میشه
زدم در محضرت زانو مدد یا ضامن آهو
رضا جانم رضا جانم
****
ای حسینم از گل افتاده تو دریای خونم
رفتنت خونه خرابم کرده ای عزیز جونم
رفتی و نگفتی زینب چه کنه بی کس و دلخون
با یه کاروان زن و بچه توی دشت و بیابون
خداحافظ ای پسر مادرم ای بی سر
ای پدر رقیه ی مضطر
دارم میرم با چشم گریون
خداحافظ ای تن پاره پاره و مجروح
ای با لب تشنه شده مذبوح
میسپارمت به این بیابون
اسیرم دست این دشمن خداحافظ حسین من
حسین من حسین من
(بند آخر)
کربلایی نریمان پناهی
ایام پایانی ماه صفر ۱۴۰۳
شهادت امام حسن مجتبی
شهادت امام رضا