

من نمیگویم غلام دختر پیغمبرم متن شعر مداحی
من نمیگویم غلام دختر پیغمبرم
من نمی گویم که بنشانی کنار قنبرم
من نمی گویم بلالت پا گذارد بر سرم
من نمی گویم ثنایت گشته بر لب گوهرم
من نمی گویم بسوزان تا کنی خاکسترم
لیک می گویم قبولم کن گدای این درم
لیک می گویم قبولم کن گدای این حیدرم
دوست دارم تا ز لطف و مرحمت شادم کنی
دوزخی هستم تو خود از دوزخ ازادم کنی
رو سیاهم زشت کارم گنه کارم بدم
تو به کوی خویش راهم داده ای تا امدم
گر چه مردودم به جان زینبت منما ردم
نامه ای پر از گناه است و تهی باشد یدم
عالمی را سیر کردم اخر این در را زدم
گر روم جایی دگر از پشت این در مرتدم
میثمم یعنی گدای خانه خشت و گلت
غرق دریای گنه چشمم به سوی ساحلت
حاج محمود کریمی
Telegram: @mohjat_net
Eitaa: @mohjat_net
www.mohjat.net