مویم سپید میکنی اما نمیکشی
جانم به لب رسیده که من را نمیکشی
از پیرمردهای عزایت شنیده ام
ما را که پیر کرده ای آقا نمیکشی
خونم بریز و دور کن از خویش چشمبد
با ظرف آب آمدم اینجا نمیکشی
من ذره ذره آب شدم پای نوحه ات
من را میان ذکر حسینا نمی کشی
قابل نبوده ام که مرا در کنارخویش
یک شب به پای گریه ی زهرا نمیکشی
آتش گرفته ام که ببینی چه میکشم
اما چرا به وقت تماشا نمی کشی
امشب میان روضه تان داد می زنم
من را برای زینب کبری نمیکشی
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.