تاریخ انتشار:
بازدید: 1,582 بازدید



دانلود مداحی میسوخت سیمرغی در آتشی از هیزم غیرت
مـتن شـعر
میسوخت سیمرغی در آتشی از هیزم غیرت
وقتی ترک های لب ارباب خود میدید
میسوخت از حسرت
میسوخت از اینکه اگر میخواست
با یک اشاره ابر ها را
تا اسمان خیمه می اورد
اما تمام پلک هایش تحت فرمان امیرش بود
تا ان که یک دختر مشکی که خالی بود
با خواهش به دستش داد
انجا همه دیدند از خیمه بیرون امده سرد بلند و کوهی از فولاد
وقتی که مثل باد
در نخل ها پیچید هر کس که در راهش عیان میشد
تن او را بر نخل ها میدوخت
در اوج پیروزی پر کرد از امید مشکی را
در بین اب و ابرویش باز میشد
گاهی سوی خیمه
حاج محمود کریمی
Telegram: @mohjat_net
Eitaa: @mohjat_net
www.mohjat.net