ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان
مثل تیری که رها میشود از دست کمان
خسته از ماندن و آماده رفتن شده بود
بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود
مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود
مست می آمد و رخساره بر افروخته بود
روح او از همه دل کنده به او دل بسته
بر تنش دست ید الله حمایل بسته
بی خود از خود به خدا با دل و جان می آمد
زیر شمشیر غمش رقص کنان می آمد
یا علی گفت که بر پا بکند محشر را
آمده باز هم از جا بکند خیبر را
آمد آمد به تماشا بکشد دیدن را
معنی جمله در پوست نگنجیدن را
بی امان دور خدا مرد جوان میچرخید
زیر پایش همه کون و مکان میچرخید
بار ها از دل شب یک تنه بیرون آمد
رفت از میسره از میمنه بیرون آمد
آن طرف محو تماشای علی حضرت ماه
گفت لاحول و لا قوه الا بالله
مست از کام پدر زاده ی لیلا مجنون
به تماشای جنونش همه دنیا مجنون
آه در مثنوی ام آینه حیرت زده است
بیت در بیت خدا واژه به وجد آمده است
رفتی از خویش که از خویش به وحدت برسی
پسرم چند قدم مانده به بعثت برسی
نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد
به تماشای نبرد تو خداوند آمد
با همان حکم که قرآن خدا جان من است
آیه در آیه رجز های تو قرآن من است
ناگهان گرد و غبار خطر آرام نشست
دیدمت خرم و خندان قدح باده به دست
.
شب هشتم محرم ۱۴۰۰ سید مهدی میرداماد
آرشیو متن اشعار محرم ۱۴۰۰ »» کلیک کنید
اشتباهات تایپی متن مداحی را اطلاع بدید
.
www.instagram.com/mohjat_net
t.me/mohjat_net
www.aparat.com/mohjat
www.Mohjat.net
.
سلام بسیار عالی