نا باورانه آمد از راه کوه باور
دستی به روی پهلو دستی نهاد بر سر
با گریه گفت زهرا محبوبه پیمبر
وا کن نگاه زخمی حرفی بزن به حیدر
طفلان آه ساکت مبهوت حال بابا
می ریخت اشک غربت بر روی نعش زهرا
ای دلبر دلیرم تازه جوان پیرم
محبوبه کبودم محجوب سر به زیرم
بر خیز تا نمردم بر خیز من بمیرم
بار دگر بگو یا حیدر علی امیرم
طفلان آه ساکت مبهوت حال بابا
می ریخت اشک غربت بر روی نعش زهرا
خسته شدی عزیزم یا از علی بریدی
از بام اشیانت سایه چرا کشیدی
آه از دمی که زخمی دنبال من دویدی
انقدر ضربه خوردی در کوچه تا خمیدی
طفلان آه ساکت مبهوت حال بابا
می ریخت اشک غربت بر روی نعش زهرا
با اشک شستو شو داد روی شهیده اش را
ساقی نگاه می کرد یار خمیده اش
گویا شنید زهرا اه بریده اش را
آهسته و به زحمت وا کرد دیده اش را
طفلان آه ساکت مبهوت حال بابا
می ریخت اشک غربت بر روی نعش زهرا
بالا گرفت دست مجروح و نا توان را
در حلق شاه مردان میدید استخوان را
قدری نشان او داد روی پر از نشان را
آرام کرد بانو مولای انس و جان را
ناله مزن که عرش رحمان به لرزه آمد
گریه مکن که قلب قران به لرزه آمد
هق هق مکن که رکن امکان به لرزه آمد
رکن و قلم شکست و میزان به لرزه آمد
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
دانلود نوحه جدید / جدید ترین متن نوحه و متن مداحی تمام مداحان از سایت مهجه
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است
وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com
سایت مهجه | www.Mohjat.net
@Mohjat_net
#Mohjat