نبینم یار و یاوری نداری سید مجید بنی فاطمه

با اینکه سنگ خوردم سنگ تو رو به سینه زدم با سر پر خون اومدی با دل پر خون اومدم استقبالت بابایی…

دوست دارم نگات کنم تو هم منو نگاه کنی من تو رو صدات کنم تو هم منو صدا کنی قربون صفات برم…

سیزده ساله گلی بود ز گلزار حسن چشم شهلاش چنان چشم گوهر بار حسن هر که بر او نظر افکند خدا می…

طواف اول مادر شروع میشه از پشت در برای نجات حیدر تو آتیش زده بال و پر میگه با اینکه پر درده…

مهر بتان ورزیده ام زیبا فراوان دیده ام بسیار خوبان دیده ام اما تو چیزی دیگری صدق و صفا را دیده ام…

چشمام سمت پنجره ها دریا التماس دعا جشن حضرت پدره آقا التماس دعا تو که اومدی از تو آسمون گل میباره زندگی…

باید عشق و عاشقی تو اسمت خلاصه شه یه مادر به بچه هاش همیشه حواسشه تو سختی زندگی نگاه تو معجزه است…

نوبت عشق است عشقم با حسن سفره را وا کرده این شبها حسن صبر او رزم است گرچه بی صداست صلح او…

ای امیر مستان علی علی جان جان جانان علی علی قَیِم رسولان علی علی ای تو نور مطلق علی علی پهلوون خندق…

خبر آمد خبری در راه است سرخوش آن دل که از آن آگاه است شاید این جمعه بیاید شاید پرده از چهره…