نفسم در نمیاد گریه کنم
دوست دارم داد بزنم نمیتونم
فاطمه پاشو بهم بگو آخه
چجوری بعد تو زنده بمونم
مرد خیبر بودم و یل حُنِین
هیچکی دلهره ندیده تو دلم
دلهره داره بیچارم میکنه
رفته از کَفَم تموم حاصلم
مردی که پشت و پناهش میمیره
دیگه هیچکی نیست بهش تکیه کنه
مردم مدینه راحت بخوابید
حالا که فاطمه نیست گریه کنه
بچه هات گریون و بی تاب و توون
بعد تو یه لحظه آروم نمیشن
هی میان به من میگن بابا علی
چی دیده تو کوچه ها داداش حسن
رفتی و آخر نگفتی به علی
چی شد اون روز که کنارت نبودم
حسنت هر دو ساعت یه بار میگه
کاش منم با مادرم مرده بودم
درِ خونه رو که میبینم یهو
زانوهام میلرزه میخورم زمین
مرد جنگ بودم یه روزی فاطمه
میبینی چجور شدم خونه نشین
.
.
با نوای سیدرضا نریمانی
شب ۶ فاطمیه دوم ۱۴۰۱
جدیدترین متن مداحی » کلیک کنید
ایراد تایپی متن شعر رو اطلاع بدید
Mohjat.Net | سایت مهجه
.