اگه بیای دنیا رو به پات میریزم [نماهنگ بیعت] * هلالی محمدی

شهر متروک زمین سوخته قحطی سرشار داغ پی در پی و اندوه فراوان بسیار شهر قم بود و مصیبات مکرر در آن…

تو خیمه ها یکی بی تابه تو گهواره یکی بی خوابه تو علقمه یکی گریونه مشک عمو دیگه بی آبه رباب میدونه…

ای نور جلی حق منجلی عالم به فدات یا بنت علی یا ام کلثوم دختر دلیر مرتضی یا ام کلثوم ای رایحه…

تن من را به هوای تو شدن ریخته اند علی و فاطمه در این دو بدن ریخته اند جلوه واحده را بین…

الهی العفو ببین گناه باهام چه کرده الهی العفو ببین دلم دریای درده الهی العفو ببین که باز دوباره بندت اومده دورت…

می شمارم با یه امیدی روز به روز هفته ها رو می شنوی تو التماس کربلا نرفته ها رو من و زیارتت…

شال از شونه ی مسیح انداخته اندوه به دل ذبیح انداخته جوری زلفتو گرفته دستش انگار پنجه تو ضریح انداخته اولین زائر…

بازم با همین موی خاکستری تو از دخترت داری دل میبری بابا جون بهم قول خیلی زود دوباره برام روسری میخری لباس…

رفیق یه روز میاد رفاقتو نشون میدی شونه های منو تو قبر تکون میدی شاید توی پیری و شاید جوونی باید برام…

وای وای وقتی که میدیدم عمه ام رو زیر تازیونه ها وای وای وقتی که رو نیزه سنگ خوردی از رو بوم…