نمردم آخر سر تو رو رو نیزه دیدم
پی تو روی خار دویدم
چیا ز حرمله شنیدم
رگاتو دیدم یه عده نابلد بریدن
چرا سرت رو بد بریدن
سنان که نیزه زد بریدم
زیر مرکب افتادی پیش زینب افتادی
بی عبا و عمامه نامرتب افتادی
****
یکی تنت رو با نیزه از زمین بلند کرد
جلو چشام بگو بخند کرد
به حلقومت یه نیزه پرت کرد
تو اون شلوغی چطور لباس تو در اومد
دیدم که شمر کافر اومد
با چکمه روی منبر اومد
با خدا توی مقتل سوز و سازت رو دیدم
وقتی سر جدا میشد چشم بازتو میدیدم
****
مگه نگفتم به دست نکن انگشترت رو
محکم بپوشون پیکرت رو
ببین تو حال خواهرت رو
تا ابن اشعث رسید تو اون برو بیا زد
به پیکر تو با عصا زد برا رضایت خدا زد
هر کی هرچی دستش بود بر جنازه ای میزد
بر چهل تا پای اسب نعل تازه ای میزد
.
جمعه ۱۸ تیر ۱۴۰۰ کربلایی نریمان پناهی
هیئت هفتگی
.
جدیدترین دفترچه کتاب مداحی » کلیک کنید
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است
سایت مهجه به روزترین مرجع انتشار متن مداحی
.
Mohjat.net
.