نمیدونم این دود و خاکستره * کربلایی حمید علیمی

نویسنده:
بازدید: 1402 بازدید
کربلایی حمید علیمی

نمیدونم این دود و خاکستره

یا اینکه تو کوچه پر از مه شده

جلو چشم باغبون این روزا

گلای توی باغچمون له شده

هوای دلم سرد و بارونی

با این غصه ها و غم سینه سوز

میفهمم من از صورت مادرم

جوون گاهی پیر میشه توی دو روز

وای مادرم پریشون حاله

پروانه شکسته باله

درد میکشه بدون ناله خدا

وای مادرم چه حالی داره

زخمی شده شبا بیداره

تقصیر این در و دیواره خدا

ای وای در افتاد مادر افتاد

عرش اخر افتاد حیدر افتاد

وای مادر افتاد

بیا فضه با مکن بابام و ببین

با مادر دو تایی قدم میزنن

دلش خون از دست اونایی که

دارن زندگیش و بهم میزنن

چی اومد سر سوره کوثرش

میریزه به روی زمین ایه ها

گمونم در گوش مادر میگه

دیگه خستم از دست همسایه ها

وای مادرم همش گریونه

کم کم میخواد بره از خونه

این دردی که بی درمون خدا

وای مادرم که از حال میره

جون میده و نفس میگیره

همسایه ها میگن میمیره خدا

ای وای مدینه بغض و کینه

قصه اینه هیزم اوردن

غربت بابام همینه

وای مادر افتاد

 

 

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است.

وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com

مهجه |  www.Mohjat.net

@mohjat_net

 

متن کامل