نه تنها تیر و تیغ و سنگ بوده
سره پیراهن تو جنگ بوده
ولی شرمنده زینب دیر فهمید
که انگشتر به دستت تنگ بوده
دلی در خون نشسته دوست داری
بگو قلبی شکسته دوست داری
تو را ای عشق بی سر دوست دارم
مرا با دست بسته دوست داری
خبر دارم تنت غارت شد ای عشق
ز نعل تازه هم صحبت شد ای عشق
دگر مهر نمازم سینه توست
تمام پیکرت تربت شد ای عشق
به پای اسب هاشان خون نشسته
بمیرم سینه ات از هم گسسته
ولی تقصیر سم اسب ها نیست
که اول پای شمر آن را شکسته
شاعر: حمیدرضا برقعی
.
شب ۳ صفر ۱۳۸۸ حاج محمود کریمی هیئت بنی الزهرا
.
جدیدترین دفترچه کتاب مداحی » کلیک کنید
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است
سایت مهجه به روزترین مرجع انتشار متن مداحی
.
Mohjatt.blog.ir
Mohjat.net
.