نکنه به زور برگشته
که از دل تنور برگشته
نکنه به زور برگشته
تا که دید خرابه تاریکه
میترسم نور برگشته
ما محترم بودیم
ما از حرم بودیم
تو جمعا کم بودیم
بی احترامی شد
رو خار رفتیمو
ناچار رفتیمو
بازار رفتیمو
رسید از روی نیزه قرآنم
ای مو پریشانم
****
من دارم به زور میبینم
صورتت عوض شده
از هر طرف هر جور میبینم
من دارم به زور میبینم
تو الآن کنارمی
یا که بازم از دور میبینم
خیلی به حالم
از زجر مینالم
افتاده دنبالم
میشنوی چی میگه
از حال رفتمو
همش میگفتم که
خودم میفتم که
هولم نده دیگه
کشید و پاره شد گریبانم
ای مو پریشانم
****
سنگ تا غروب میخوردیم
شب که میشد از سنان و
دار و دستش چوب میخوردیم
سنگ تا غروب میخوردیم
مجلس حرام زخم
از اون همه آشوب میخوردیم
سنگ صبور بودی
از من تو دور بودی
گیر تنور بودی
من اینو فهمیدم
اون ظالم نامرد
وقتی سرت اومد
با خیزرون میزد
یتیمی درد بی درمانم
ای مو پریشانم
▪️جدیـدتـرین اشعار در ایـتا » عضویت
▪️جدیدترین اشعار در تلگرام » عضویت
مداحی جدید؛ حسین ستوده
شب سوم ماه محرم ۱۴۰۳
مهجه؛ انتشار جدیدترین متن مداحی
ایـراد تـایپی متن شعر رو اطـلاع بدید
صفحات مهجه در شبکههای اجتماعی
حسین ستوده یه سر و گردن از تمام مداحان بالاتره…
شیر مادرش حلااااالششش