نگاهم مانده و از در نیامد » متن روضه » حضرت زینب

بازدید: 425 بازدید

نگاهم مانده و از در نیامد

نشانی از کبوترها نیامد

زمانی گِرد من پُر بود حالا

یکی از آن برادرها نیامد

دلم از تار غم شیرازه دارد

وجودم درد بی اندازه دارد

لباس کهنه ات را میفشارم

لباست بوی خون تازه دارد

یه سال و نیمه که بی تب نبودم

بدون یاد تو یک شب نبودم

اگه شامو نمیکردم خرابه

به جان تو قسم زینب نبودم

نگاه به روز و حالم کن حسین جان

به زخمای رو بالم کن حسین جان

نگیر از من سراغ دخترت رو

حلالم کن حلالم کن حسین جان

خبر داری کجاها خواهرت رفت

که کوچه کوچه دنبال سرت رفت

خبر دارم تنور و ماجراشو

خبر دارم چطور انگشترت رفت

خبر داری تموم ماتما رو

تو بازارا نگاه آدما رو

خبر داری که بزم روضه کردم

برادر بزم اون نامحرما رو

نگی که زینب تو خسته بوده

که بارون بلا پیوسته بوده

حلالم کن که ابروت سنگ خورده

حسین جان آخه دستم بسته بوده

تمام زخمم از سنگه برادر

نه این قد خم از جنگه برادر

تمام حرف زینب یک کلومه

دلم تنگه دلم تنگه برادر

از اون روزای پاییزی نمیگم

بگم تو اشک میریزی نمیگم

نخواه از قصه ی معجر بدونی

من از اون ماجرا چیزی نمیگم

من از این گریه ها منظور دارم

برای تو سری پُر شور دارم

اینقدر میگم از معجر برا تو

که خورشیدم حجاب از نور دارم

یکی واسه زدن انعام میداد

یکی نذر اسیر اطعام میداد

من از بیگانگان هرگز ننالم

که شاگردم به من دشنام میداد

تو از رو نیزه دیدی اون عذابو

توی هر کوچه دیدی التهابو

تا گهواره توی بازار اومد

گرفتم من جلو چشم ربابو

گل یاست یه شب از ساقه افتاد

دل من بود که در واقع افتاد

دلم میسوزه تا یادم میفته

رقیه خواب بود از ناقه افتاد

 

.
شب جمعه شب زیارتی امام حسین
متن روضه حضرت زینب کبری
کـتاب مـداحی تخفیف ویژه » مـشاهده
دانـلود کتاب مداحی رایـگان » مـشاهده
گـلچین شـعر و صـوت هـا » مـشاهده
ایراد تایپی متن شعر رو اطلاع بدید
Mohjat.Net
.

مطالعه بیشتر