نگاه گریه داری داشت زینب * حاج محمود کریمی

بازدید: 1107 بازدید

نگاه گریه داری داشت زینب

چه گام استواری داشت زینب

دل با اقتداری داشت زینب

مگر چه اعتباری داشت زینب

چهل منزل حسین منجلی شد

گهی زهرا شد و گاهی علی شد

ندیدم زینب کبری تر از این

ندیدم زینت بابا تر از این

ندیدم دختر زهرا تر از این

حسینی مذهبی غوغاتر از این

به پیش پای ما راهی گذارید

بنای زینب اللهی گذارید

اگر چه غصه دارد آه دارد

به پایش خستگی راه دارد

به گردش آفتاب و ماه دارد

به والله که ایوالله دارد

همین که با جلالت سر نداده

به دست هیچکس معجر نداده

پس از آنکه زمین را زیر و رو کرد

سپاه کوفه را بی آبرو کرد

به سمت کربلا خوشحال رو کرد

کمی از خاک را برداشت بو کرد

رسیدم کربلا ای داد بی داد

حسین سر جدا ای داد بی داد

چهل روز است گریانم حسین جان

چو موی تو پریشانم حسین جان

چهل روز است می خوانم حسین جان

حسین جانم حسین جانم حسین جان

تویی ذکر لبم الحمد لله

حسینی مذهبم الحمد لله

همین جا شیر خواره گریه میکرد

رباب بی ستاره گریه میکرد

گهی بر گاهواره گریه میکرد

گهی بر مشک پاره گریه میکرد

خدایا از چه طفلم دیر کرده

مرا بیچاره کرده پیر کرده

همین جا دور اکبر را گرفتند

ز ما شبه پیغمبر ما را گرفتند

ولی از من دو دلبر را گرفتند

هم اکبر هم برادر را گرفتند

به تو گفتم که ای افتاده از پا

ز جا بر خیز ور نه معجرم را

همین جا بود که سقای ما رفت

به سمت علقمه دریای ما رفت

پناه عصمت کبرای ما رفت

پی او گوشواره های ما رفت

فقط از علقمه یک مشک برگشت

حسین بن علی با اشک برگشت

همین جا بود که دل ها گرفت و

کسی روی تن تو جا گرفت و

سرت را یک کمی بالا گرفت و

و از پشت سرت سر را گرفت و

همین که بر گلویت خنجر آمد

صدای ناله زهرا در آمد

همین جا بود الف را دال کردند

تنت را بار ها پا مال کردند

ته گودال را گودال کردند

تو را با سم مرکب چال کردند

اگر خواندم قلیلت علت این بود

که یک تصویری از تو بر زمین بود

تو ماندی و کبوتر رفت کوفه

تو را کشتند و خواهر رفت کوفه

خودم در راه و معجر رفت کوفه

چه بهتر زودتر سر رفت کوفه

و گر نه درد ها میکشت ما را

نگاه مرد ها میکشت ما را

بهاری داشتم اما خزان شد

قدی که داشتم بی تو کمان شد

عقیق تو به دست ساربان شد

طلای من نصیب کوفیان شد

خبر داری مرا بازار بردند

میان مجلس اغیار بردند

همین جا بود افتادند تن ها

همین جا بود غارت شد بدن ها

تمامی کفن ها پیرهن ها

بدون تو کتک خوردند زن ها

همین جا بود گیسو می کشیدند

به هر سو دخترانت می دویدند

همین جا بود تازیانه باب گردید

رخ ما در کبودی قاب گردید

ز خجلت خواهر تو آب گردید

که معجر بعد تو نایاب گردید

سکینه معجر از من خواست اما

خودم هم بودم آن جا مثل آن ها

ز جا برخیز غم خواری کن عباس

دوباره خیمه را یاری کن عباس

برای عزتم کاری کن عباس

علم بردار علم داری کن عباس

سکینه می کند زاری ابالفضل

چه قبر کوچکی داری ابالفضل

شاعر: علی اکبر لطیفیان

 

نگاه گریه داری داشت زینب

 

حاج محمود کریمی / شب اربعین ماه صفر ۱۳۹۵

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید

کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست

www.mohjat.blogfa.com

www.Mohjat.net

مطالعه بیشتر