هر بلایی سرم آمد به فدای سر تو
به فدای پَر قنداق علی اصغر تو
میزنم دست روی دست چه کاری کردم
با چه رویی بشوم رو به رو با مادر تو
حاضرم بر سر بازار به خیرات روم
ننشیند پر خاکی به سر خواهر تو
بر سر من همه تفریح کنان سنگ زدند
وای بر صورت چون برگ گل دختر تو
از همین جا همه تقسیم غنائم کردند
در کمین اند به تاراج بَرَند لشکر تو
ترسم این است که گرفتار شوی در گودال
میشود با نوک نیزه زیر و رو پیکر تو
هر تکانی که سرت بر سر نیزه بخورد
باز تر میشود این پارگی حنجر تو
در دل کوفه بود بغض علی پس بردار
یک عبا تا بشود جای علی اکبر تو
شاعر: قاسم نعمتی
.
.
شب اول محرم ۱۳۹۹ کربلایی نریمان پناهی
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.