همسفر من نگاه کن از غم ایام » مجید بنی فاطمه ۱۴۰۲ + متن شعر

رو شونه هام بار گناه آوردم یه کوله بار اشتباه آوردم کسی به دادم نرسید خدایا بازم به لطف تو پناه آوردم…

آمد از راه و کشید آرام عبا روی سرش یعنی امروزست روز ناله های آخرش هر قدم رفت و نشست و دست…

آرزوی غبار این باشد روی دامان یار بنشیند در مسیر عبور او باشد زیر پایش به بار بنشیند قطعه خاکی بلند مرتبه…

یار رو سفیدم هوامو داره رفیق شهیدم هوامو داره اونکه رفت و من روز خوش ندیدم هوامو داره کجایی رفیقم محسن مسلمی…

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند دردم نهفته به ز طبیبان مدعی…

بسته راه چاره دید و گریه کرد طفل بی گهواره دید و گریه کرد دختر آواره دید و گریه کرد روسری پاره…

از روز ازل ای عشق مهرت به دلم افتاد تا روز جزا هرگز نامت نرود از یاد از خانه زنم فریاد تا…

سلام ما به حسین و به کربلای حسین سلام ما به علمدار باوفای حسین سلام ما به سلامی که عصر عاشورا نموده…

منم بنده ی سر کوی تو به این بی نوا نفس بده یه عمریه دل ازم بردی و نگفتم دلم رو پس…

رخ زیبا داری دل دریا داری به فدای چشمات چه تماشا داری یا مهدی ادرکنی تویی آقای من خواب و رویای من…