


همه با دست و پای بسته رو به سوی شهر شام
متن شعر
همه با دست و پای بسته رو به سوی شهر شام
شده زینب بدون تو بیابون گرد و آواره
لباس و معجر پاره نمونده واسمون چاره
خبر داری عشقت خواهرو آواره کرده
نگاهت رو نیزه زینبو بیچاره کرده
ببین شمر نامرد داره دم به دم میخنده
که هر بی سر و پا راه زینبو میبنده
حسین جان حسین جان
جانم حسین حسین جان
****
پیش چشمای ما با این سر بریده بازی کرد
حسین جان نیزه دارت خیلی نانجیب و نامرده
تو چشمی که پره درده منو محمل بی پرده
زدن بسکه با سنگ صورتت بازم بهم ریخت
تا افتادی از نی مثل دخترت دلم ریخت
دوباره شنیدم ناله های مادرت رو
حسین جان حسین جان
جانم حسین حسین جان
****
هنوز داره لالایی میخونه واسه علی اصغر
دل ربابو خنده های حرمله پر از خون کرد
امون از دست این نامرد امون از دست این نامرد
دوباره دل توی پنجه های گرگه
چقدر نیزه واسه این سر کوچیک بزرگه
میلرزه زمین و حال آسمون خرابه
که این سیب سرخته یا سر گل ربابه
حسین جان حسین جان
جانم حسین حسین جان
****
تو رفتی و زن و بچت اسیر دست دشمن شد
چهل منزل به همراه سرت خواهرت رو بردن
دلم رو خیلی آزردن چقدر سنگا به تو خوردن
زیر نور خورشید سوخته صورتت عزیزم
پر از زخمی ای وای من چجوری اشک نریزم
غم توی چشمات دیگه فاتحم رو خونده
بمیرم برا تو چیزی از سرت نمونده
حسین جان حسین جان
جانم حسین حسین جان
کربلایی نریمان پناهی
ایام ماه صفر ۱۴۰۴
Telegram: @mohjat_net
Eitaa: @mohjat_net
Rubika: @mohjat_net
www.Mohjat.Net

