همونایی که سیب و گندم آوردن واسه آدم
همونا خط فکریشون گرفته دامن عالم
همونایی که اشکاشون نه از درد نه با آهه
همونایی که اشکاشون خوده اشکای تمساحه
نماز اولِ وقتی که قِبلَش سمت ابلیسه
خدا, شیطون, کدوم دنیا, ثوابش رو کی بنویسه
کدوم قرآنو خوندن که تموم باطلش حقه
اینا دندون عقلاشون سیاهه یا که میلقه
میون حق و باطل, سخت تشخیص همین مرزه
مثه انسان خوش پوشی که سر داره و بی مغزه
شعر: مجتبی نظری پور
شعر اجتماعی
جدیدترین اشعار ” مشاهده “