هم بر سرم خیلی هم تازیانه خورد روی پیکرم خیلی
بابا حواست هست دارم ز دوری تو کم میاورم خیلی
میپرسی از حالم حالا که با سر آمدی پس بهترم خیلی
مانند گهواره دلتنگ لالایی علی اصغرم خیلی
دلداری ام داده عمه به من گفته شبیه مادرم خیلی
دست عمو افتاد از دستِ سنگین پر شده دور و برم خیلی
جایم کتک خورده بابا خجالت می کشم از خواهرم خیلی
چشمم زدند آخر در آن بیابان کند از موی سرم خیلی
از بس لگد خوردم حس میکنم بی حس شده بال و پرم خیلی
اما خیالت تخت خیلی حواسم بود پیش معجرم خیلی
دیگه بس که کشیدن موهامو مویی نمونده
دیگه بس که زدن سیلی به روم رویی نمونده
دیگه بس که دوییدم پی تو پایی نمونده
حاج محمود کریمی / شب سوم ماه صفر 1397
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست