

هنوز هست به یادم که خبر میپیچد متن شعر مداحی
هنوز هست به یادم که خبر میپیچد
میان خانه در شعله ور که میپیچد
به سوی تو لگد چهل نفر که میپیچد
به سمت پهلوی تو میخ در که میپیچد
تو را چگونه ز دستش خلاص میکردم
فقط به تیزی میخ التماس میکردم
شرار کینه همین که به گلشنم افتاد
همین که با لگد مرد ها زنم افتاد
نگاه من به تو در وقت رفتنم افتاد
تو را زدند و طنابی به گردنم افتاد
اشاره کرد که قنفذ تو بی بهانه بزن
بیا مغیره کمک کن تو تازیانه بزن
نترس دست علی بسته شد به شانه بزن
به بار شیشه زهرا تو وحشیانه بزن
به سنگ غم محکت زد نرفته از یادم
کنار من کتکت زد نرفته از یادم
صدا زدم نزنیدش نزن نزن نامرد
تمام عمر من را پیش من نزن نامرد
حرام زاده تو سیلی به زن نزن نامرد
نزن به پیش نگاه حسن نزن نامرد
میان این در و همسایه پشت پا خوردی
حلال میکنیم ضربه بی هوا خوردی
تورم دهنت حرف کربلا میزد
به زینب و حسنت حرف کربلا میزد
نظر به پیروهنت حرف کربلا میزد
شمارش کفنت حرف کربلا میزد
چه شانه ای دم آخر زدی تو مویش را
چه قدر بوسه زدی گودی گلویش را
عزیز کرده تو سنگ بی امان هم خورد
کشیده ای لب گودال از سنان هم خورد
میان معرکه شمشیر بی امان هم خورد
کنار نعل لگد های این و آن هم خورد
حسین تشنه لبت نیزه از دهان هم خورد
حاج محمود کریمی
Telegram: @mohjat_net
Eitaa: @mohjat_net
www.mohjat.net