وعده ای داده ای و راهی دریا شده ای
خوش به حال لب اصغر که تو سقا شده اى
آب از هیبت عباسى تو مى لرزد
بى عصا آمدهاى حضرت موسى شده اى
به سجود آمده اى یا که عمودت زدهاند
یا خجالت زده اى وه که چه زیبا شده اى
یا اخا گفتى و ناگه کمرم درد گرفت
کمر خم شده را غرق تماشا شده اى
منم و داغ تو و این کمر بشکسته
توئى و ضربه اى و فرق ز هم وا شده اى
سعى بسیار مکن تا که ز جا برخیزى
اندکی فکر خودت باش ببین تا شده اى
مانده ام با تن پاشیده ات آخر چه کنم
اى علمدار حرم مثل معما شده اى
مادرت آمده یا مادر من آمده است
با چنین حال به پاى چه کسى پا شده اى
تو و آن قد رشیدى که پر از طوبى بود
در شگفتم که در این قبر چرا جا شده اى
***
زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست
خار و خاشاک زمین منزل و ماوای تو نیست
خاک عالم به سرم کز اثر تیر و سنان
جای یک بوسه من در همه اعضای تو نیست
***
تو طبیب دل بیمار منی
سید سرور سالار منی
ابوفاضل مدد
تن من شعله ور از آتش عشق تو
شفای تن تب دار منی
ابوفاضل مدد
****
کودکان در حرم افروخته اند
چشم امید به من دوخته اند
بسکه گفتند عمو تشنه لبیم
به خدا قلب مرا سوخته اند
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.