وقت غم یا خوشحالی بگو علی * محمدحسین حدادیان

سر سپرده عشقم سر سپرده بارون از قبیله ی عشقم از قبیله ی مجنون لباس زرمم آمادست کفن پوش زینبم تو راه…

نبینم یار و یاوری نداری نبینم حرف غربت و بیاری نبینم پهلوون خیبر من سرت رو روی خاک غم بذاری اگه میون…

دارم وصیت میکنم دیگه تموم کار من هر فاطمیه بخونید روضه دم مزار من مثل علی میمونم تنها و بی نشونم درو…

ای صداقت تا قیامت بنده‌ای از بندگانت ای کرامت سائلی از سائلان آستانت ای علوم انبیا و اولیا زیر زبانت ای اساتید…

من اون روزی که تو کوچه زمین خوردی یادم هست یه جوری زد دیگه طاقت نیاوردی یادم هست چادرت خاکی شد مادر…

گرچه میان بستری فاطمه فاطمه پشت و پناه حیدری فاطمه فاطمه گشته دعایت با گریه هر شب عجل وفاتی یا ربی یا…

چه خوشه دل برای تو بمیره تو عزای تو پیر غلام شم به پای تو آقا احترامم کنن برا اینکه پیر شد…

حبیب کجایی آقا شد غریب کجایی حسینو کشتن چند تا نانجیب کجایی وهب کجایی داره میشه شب کجایی عزیز زهرا جونش شد…

هلا ای جسم من ای خفته ای زندانی دیوار فقط با مرگ از این خواب سنگین میشوی بیدار فراری از تمام مردم…

علمت یعنی پناه حرمت یعنی بهشت باید اسم رو فقط به روی تربت نوشت تو دلآرام من تب ایام من نفس راحت…