چادر خاکی هیزم سوخته
خونه با حسرت
چشم به در دوخته
صدای شلوغی دم در زیاده
یه چادر هنوزم تو دستای باده
یه مردی رو با دست بسته
میبردن پیاده
یه مادر دم خونه خسته
شکسته نشسته
تو رفتی شبای مدینه
نداره ستاره
مگه غصه ی تو چی بوده
که گونت کبوده
دیگه پای حرفات مادر
شبا تا صبح ماه بیداره
داره زینب با انگشتاش
نفس هاتو هی میشماره
آتیشم میزنه حرفای این دختر
خیره مونده نگاش به خونِ روی در
التماس میکنه نرو نرو مادر
صدای شلوغی دم در زیاده
یه چادر هنوزم تو دستای باده
یه مردی رو با دست بسته
میبردن پیاده
حاج مهدی رعنایی
گلچین فاطمیه دوم ۱۴۰۳
نماهنگ صدای سوخته
جدیدترین اشعار ” مشاهده “