چشمام پر از گریه تو نالم پر از فریاد
عمه ببین ای وای عموم از نفس افتاد
بابام انگاری با عموم تو میدونه
سر تا پای عمو حسینم پر خونه
بی رمق روی خاک صحرا بی جونه
عمه جون وقت پر زدن شد
وقت بی دست و سر شدن شد
نوبت غنچه حسین شد نوبت من شد عمه
****
من کودکم اما نرفتن برام ننگه
جای همه مردا توی میدون جنگه
توی رویای دیشبم به بابام قول دادم
خواب دیدم رو تن عمو جون جون دادم
من برای هزار تا شمشیر امادم
میزنم این دل و به دریا
من میرم دست خالی اما
میرسم اخرش به بابا حضرت زهرا عمه
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.