

چشمی شبیه چشم تو گریان نمیشود متن شعر مداحی
چشمی شبیه چشم تو گریان نمیشود
زهرا حریف چشم تو باران نمیشود
گیرم که نان بعد خودت هم درست شد
نان بدون فاطمه که نان نمیشود
برخیز و باز مادری ات را شروع کند
فضه حریف گریه طفلان نمیشود
بد جور جلوه کرده کبودی چشم تو
طوری که زیر دست تو پنهان نمیشود
معجر بزن کنار و علی را نگاه کن
خورشید زیر ابر که تابان نمیشود
فهمیده ام ز سرفه سنگین سینه ات
امشب نفس کشیدنت آسان نمیشود
قلبم شبیه بازوی تو زخم خورده است
جز با نگاه بر تو پریشان نمیشود
ای استخوان شکسته حیدر چه میکنی
با کار خانه زخم تو درمان نمیشود
من خواهشم شده است که زهرای من بمان
تو با اشاره گفتی علی جان نمیشود
گفتم که روی خویش عیان کن ببینمت
گفتی به یک نگاه به قرآن نمیشود
***
سوزمو سازمو ناید ز درون فریادم
کاش من زودتر از فاطمه جان میدادم
از زمانی که شریک غمم از دستم رفت
هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم
کاش روزی که زدی ناله کنار دیوار
چون دره سوخته میسوخت همه بنیادم
کس نداند که در آن دم به تو و من چه گذشت
تو نفس میزدی و من ز نفس افتادم
حاج محمود کریمی
Telegram: @mohjat_net
Eitaa: @mohjat_net
www.mohjat.net