چشم انتظار میهمان زد زیر گریه
بغضش شکست و ناگهان زد زیر گریه
دیگر توان ایستادن هم ندارد
طفلک نشست و بی امان زد زیر گریه
در کوچه های شام شامش که ندادند
پیچید وقتی بوی نان زد زیر گریه
پنهان ز چشم عمه جان زد زیر گریه
دستش که بر زخم لب خشک پدر خورد
افتاد یاد خیزران زد زیر گریه
انگشتر بابا به یادش مانده بود و
تا دید دست ساربان زد زیر گریه
خیلی دلش پر درد از بزم شراب است
پنهان ز چشم دیگران زد زیر گریه
میگفت بابا باز بابا باز بابا
با هق هق و لکنت زبان زد زیر گریه
با دیدن او حرمله زد زیر خنده
با دیدن شمر و سنان زد زیر گریه
سیلی غم بازار نامحرم اسیری
با گفتنش هم روضه خوان زد زیر گریه
شیرین زبان قافله از دست رفت و
آمد کنارش عمه جان زد زیر گریه
.
.
با نوای حاج محمود کریمی
شب ۳ فاطمیه دوم ۱۴۰۱
ویژه شهادت حضرت رقیه
جدیدترین متن مداحی » کلیک کنید
ایراد تایپی متن شعر رو اطلاع بدید
Mohjat.Net | سایت مهجه
.