چنان شیری که از بیشه خرامان » کربلایی سجاد محمدی + متن شعر

از عشقت مجنونم و بی تابم با یاد کرب و بلا میخوابم تو اقا بنده ی ناچیزم من نوکر اقا تویی اربابم…

سلام قبلتی سلام یکی وقف تو میشه با همه ی سرمایه یکی برا زائرا جلو آفتاب می ایسته میشه نذر سایه عشق…

زندگی را با عشق نوش جان باید کرد عشق در راه حسین فَوَران خواهد کرد تا بود چنین بوده تا باد چنان…

یه جرعه آب بدید به بچم این خواهش یک بابای پیره رحمی کنید به عزیزِ جونم که از تلظی داره میمیره کاره…

خبر داری از حال مادرت خبر داری از غصه پیر شدم خبر داری از بعد کربلا زمینگیر شدم بگو ببینم راست میگن…

بزرگ هر قبیله ای احترام واجبه آدم جلوی ریش سفید بیشتر مراقبه ولی امروز بشنوید با قصه راجع به دری که بی…

شبا که تو آغوش بابام بودم تو گوشم لالایی عفت میخوند بابا جبرئیل محبت بود و برام ایه های نجابت میخوند هنوزم…

محمد رضا نوشه ور
گلچین فاطمیه اول ۱۴۰۳

سینه زنا منم که به زهرا نور عینم امیر عاشقا و اربابتون حسین دلم می سوزه داداش حسن ضریح نداره اسمون ارزوشه…

تو حسرت کربلا و مشهد روزام به همین روال گذشته چند وقته ندیدم حرمت رو هر روزش هزار سال گذشته بی حاصلمو…