چه بستری انگار که توی لحظه های آخری
با زخم سر چقدر شبیه مادری
داری میری چرا منو نمیبری
به دخترت بگو چه کرده زهر تیغ با پیکرت
بگو چیکار کنم با حال مضطرت
چی کار کنم که بند بیاد خون سرت
هر موقع میبینم بابا
این ابروی شکسته رو
یادم میاد غسل شب و
اون بازوی شکسته رو
پلک نیلی و بازوی ورم
قاتل تو شد داغ مادرم
****
با ظرف شیر یتیما اومدن همه ولی چه دیر
میگم الآن پیشت بیان آروم بگیر
رسیدی انگاری به آخر مسیر
بهم نگو چطور محبتو اینا جواب میدن
با تیر حرمله به بچه آب میدن
قرآنو جا تو مجلس شراب میدن
.
شب ۲۱ ماه رمضان ۱۴۰۰ سید مجید بنی فاطمه
مناجات با خدا
.
جدیدترین دفترچه کتاب مداحی » کلیک کنید
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است
سایت مهجه به روزترین مرجع انتشار متن مداحی
.
Mohjat.net
.