چه بگویم که بود شأن تو ای زاده عشق
که غُمات پر خونت شده سجاده عشق
علی اصغر نه علی اکبر سوم ز حسین
عشق معراج و تو کوتاه ترین جاده عشق
این که انگور شود می دو سه سالی بکشد
تو به شش ماه شدی ناب ترین باده عشق
ای که چون حیدر کرار بدون زره ای
شده قنداقه پاکت زره ساده عشق
این که از دامن گهواره کشیدی دامن
گفته ای عشق حسین است و من آماده عشق
با همان بند غُماتی که شده حب متین
زده ای بر منِ مجنون شده قلاده عشق
فِی السَماواتِ وَ فِی الاَرضِ وَ سُکانِ لِعَرش
همگی کشته عشقند و تویی زاده عشق
هر که دلداده اسیر است به زندان جنون
جز تو دلداده لیلایی آزاده عشق
زینت عشق حیا و ادب و ایثار است
پیش مولات شدی عاشق جان داده عشق
عشق را عشق در آغوش پر از گُل دارد
دست عشق است که دارد سر افتاده عشق
صوت حق اوج تسلای حسین ابن علی است
تو که هستی که برای تو خداوند گریست
ای که از هُرم حرم آمده ای دست به دست
سر خوش از جام شهادت زده ای دست به دست
تیغ چشمت زره ات ناله و فریادت اشک
شرم دارد ز لب تشنه تو ساقی و مشک
بچه شیری که به میدان زده ای با دل شیر
یال و کوپال تو تحریک کند جرعت تیر
تا رباب از تو بگیرد لقب ام شهید
از تو و لذت دامادی تو دست کشید
نقش لبهای پر از خون تو لبخند شده
پدر از دیدن این صحنه نفس بند شده
مانده مبهوت که بی سر شده یا سرداری
که به یک پوست سری مانده به پیکر داری
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است.
وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com
مهجه | www.Mohjat.net
@mohjat_net