کار همه رو راه انداختی
کار منم راه بنداز به منم یه نگاه بنداز
من ته چاه گیر افتادم یه طنابی تو چاه بنداز
یا نورً فی ظُلُمات کشتی نجات
من نوکرتم همون که میمیره برات
یا نورً فی ظُلُمات قربون چشات
کاش کرب و بلا بودم و میمردم به جات
بدون عشقت همه چی باطله
اینکه منم خریدی کار دِله
جوری میگم اینو همه بشنون
کار فقط دست ابوفاضله
****
دل همه رو آروم کردی
دل منو هم آروم کن با عابست همسوم کن
میبینی بلاتکلیفم تکلیفمو معلوم کن
میشه من هم بخری گوشه نظری
روی سرِ من بکش یه دستِ پدری
مثل روزای قدیم آقای کریم
وقت تو فقط باشه روزای نوکریم
منو به دوری نده عادتم
یه شب قدم بذار به خلوتم
مریض عشقتم امام حسین
میشه یه بار بیای عیادتم
.
با نوای حاج محمدرضا بذری
شب پنجم ماه محرم ۱۴۰۲
اشعار محرم ۱۴۰۲ یکجا » کلیک کنید
ایراد تایپی متن شعر رو اطلاع بدید
Mohjat.Net
.