کاشکی یکی بود تو رو به یه جرعه آب مهمون کنه
فکر نمیکردم حرمله این طور منو حیرون کنه
باباتو بین حرم و معرکه سرگردون کنه
چشم انتظار مادرت رباب بی طاقته دم حرم
تو رو به خیمه ببرم دید چی اومد به سرم
باشه علی راحت بگیر بخواب دلم شکست فدا سرت
اگه بپرسه مادرت میگم که خوابه پسرت
آه علی اصغر
****
میترسم از لحظه ای که دم غروب غوغا کنن
برای غارت حرم دور حرم دعوا کنن
نیزه توی خاک بزنن تن تو رو پیدا کنن
به سر نیزه میبندن سرتو میریزه خون از حنجرت
همش دعای مادرت نیفته از نیزه سرت
نگاه کن اشکای خواهرتو تو بغلش پیراهنت
میخونه وقتی رفتنت داداشی تشنه کشتنت
آه علی اصغر
****
گرفتمت به روی دست بارون خجالت بکشه
حتی فرات خجالت از این لب و صورت بکشه
بابات برا یه قطره آب اومده منت بکشه
منت کشیدمو اما نشد آبی به لبهات برسه
حرمله هم شد باعث این اتفاق این حادثه
حتی لبات به گریه وا نشد جون کندی بی سر و صدا
سه شعبه خوردی بی هوا فقط میخوام صبر از خدا
آه علی اصغر
.
.
شب هفتم محرم ۱۳۹۹ کربلایی جواد مقدم
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.