کاش میمردم برای دست تو
تا نمیدیدم عزای دست تو
خیمه های ظهر عاشورا هنوز
تکیه دارد بر عصای دست تو
از درخت سبز باغ مصطفی
تا فتاده شاخه های دست تو
اشک می ریزد زچشم اهل دل
در عزای غم فزای دست تو
یک چمن گل های سرخ نینوا
سبز می گردد به پای دست تو
گلشنی از لاله های زخم شد
ابتدا تا انتهای دست تو
رود شد دریا شد اقیانوس شد
چشمه ای از ماجرای دست تو
می شود آن سوی اقیانوس رفت
تا خدا با ناخدای دست تو
در شگفتم از تو ای دست خدا
چیست آیا خون بهای دست تو
دیده ام در کربلای دست تو
عالمی را مبتلای دست تو
کربلا اینقدر شیدایی نداشت
بی تو و بی ماجرای دست تو
می کشد این حسرتم آخر که کاش
بود دست من به جای دست تو
علقمه در علقمه تکثیر شد
موج پژواک صدای دست تو
چشم من با گریه می بندد دخیل
بر ضریح با صفای دست تو
هر که با دست تو دارد عالمی
من که می میرم برای دست تو
تا همیشه دست تو مشکل گشاست
ای خدا مشکل گشای دست تو
اوفتاد از پا امام عاشقان
تا که خالی دید جای دست تو
خم شد و برداشت با احترام
بوسه زد بر پاره های دست تو
ای به سودای تو اسماعیل ها
سر نهاده بر منای دست تو
آب پاکی روی دست آب ریخت
ای به قربان صفای دست تو
***
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد علمدار نیامد
سقای حسین یبد و سالار نیامد علمدار نیامد
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.