کریم اونه که ما رو خودش صدا میزنه * سید مجید بنی فاطمه

امشب که شب قدر و شب راز و نیازه در میکده بازه خدا بنده نوازه اون بنده بده همون گدای سر سالی…

صدام که کردی یهو دلم ریخت فهمیدم اینکه چه بلایی سرت اومد دیگه تو پاهام توون نمونده ببین عمو چجوری بالا سرت…

شور انگیزه قلب عاشقم میتپه تو سینه روز مادر وعدمون باشه همیگی مدینه مادرم همه جونمه عشق اون تو رگ و خونمه…

اگه اینقده ترسیده مادره دیگه اگه این همه رنجیده مادره دیگه احتضار تو رو دیده مادره دیگه اگه دلواپسی داره مادره دیگه…

تو چشمام اشکام میلرزه خالی جای تو حمزه خوشی ندیدم مدینه بعد بابام من یه لحظه اگه بودی نمیزاشتی بسوزه خونم محال…

بعد پنجاه و چند سال این بار از دل خود کشید آهی سرد حلقه زد اشک با برادر گفت پسر مادرم بیا…

میشناسی منو آقا منم عبد قدیم تو حاجت رو میگیرم از دستای کریم تو از دعای مادر تو هستم آقا نوکر تو…

آفتاب از کدوم طرف در اومده از مدینه اربابم بابا شده خبر چقده شیرینه فرموده به خدا اگه صدتا پسر بیارم روی…

تو بگو عشق من میگم رقیه میره قلبم با یه ذکر سه ساله تو بگو دل سر برات میارم دست ازت بردارم…

شیر ارشد زهرا حسن مولا زاده ی علی مولا حسن مولا ای شهپر هل اتی حسن مولا لا ابالکرم الا حسن مولا…