کشیده آه عبدالله شده از راز در گودال تا اگاه عبدالله
در این صحرا پس از قاسم برای مجتبی مانده فقط یک راه عبد الله
جدا شد عبد از الله و در این وحدت خدا شد در مسیر راه عبد الله
خدا در کثرت افتاد و عمو شد لا اله و گشت الا الله عبد الله
صدایی گفت در گوشش عمو تنهاست در گودال بسم الله عبد الله
به گریه داد زد زینب نرو برگرد پیش عمه عبد الله عبد الله
قلم شد دست های او ابالفضلی شده حالا در این درگاه عبد الله
اگر چه شد قلم اما نشد دستش ز دامان عمو کوتاه عبد الله
سپاه تیر ها می دوخت عجب پیراهنی گشته برای شاه عبد الله
شده دریای خون گودال به روی سینه کشتی شده مصباح عبد الله
بدین ترتیب در گودال شد عبد الله ثار الله و ثار الله عبد الله
معما بود در گودال سر حل کردنش با تیغ غوغا بود در گودال
دوباره جمعشان جمع است پیمبر بود و حیدر و بود و زهرا بود در گودال
میان این کسا اما برای جسم عبد الله هم جا بود در گودال
کسا مجموع شش تن شد که عبد الله عصای دست بابا بود در گودال
حسن شد سر فراز اینجا که فرزند خودش هم اربا اربا بود در گودال
گهی بالا گهی پایین فقط از دور دست و تیر پیدا بود در گودال
چه بذل و بخششی میکرد که اغوش تمام زخم ها وا بود در گودال
صدای شمر می امد رد خون بود بر خنجر رد پا بود در گودال
سنان و شمر و با خولی حرامی ها مگر جای بفرما بود در گودال
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.