کمان باز شد دریغا به حد توان باز شد
چنان که حسین پس از ضربه ی تیر جانباز شد
چنان خورد که گلو تا خود استخوان باز شد
به حدی که آه گلو تیر خورد و دهان باز شد
به خون علی سر بغض هفت آسمان باز شد
نه حق می دهم اگر روضه ی روضه خوان باز شد
پر را کشیدند در آشیان بال کبوتر را کشیدند
نامرد مردم خلخال های پای دختر را کشیدند
خورشید از شرم گم شد همین که دید معجر را کشیدند
از کنجکاوی بر خاک پشت خیمه خنجر را کشیدند
با فکر یک گنج از خاک با نیزه اصغر کشیدند
خنجر نمی خواست یک عده پیکر عده ای سر را کشیدند
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.