کمی آهسته رو بگذار تا زینب شود راحت
حیاتم بخش یک بار دگر از فیض دیدارت
به جان مادرم رخصت بده ای یوسف زهرا
که زینب با کلاف جان خود گردد خریدارت
علمدارت اگر بی دست و سر افتاده من هستم
به عباست قسم بگذار تا گردم علمدارت
الهی اب گردم همچو شمعی در شرار دل
که میبینم ز بی ابی پریده رنگ رخسارت
به دنبال تو ایم یا به سوی خیمه برگردم
بگریم با ربابت یا بگردم دور بیمارت
من و تو اتش قلب تو را با اشک بنشانم
که باشد داغ روی داغ روی داغ بسیارت
میان دشمنان ناموس خود را می نهی تنها
تو که یاری نداری پس برو دست خدا یارت
ای پیام اور خون شهدا یا زینب
وی تو چون شیر خدا شیر خدا یا زینب
ای رسول علی و فاطمه را پاره تن
ای همه جان جهانت به فدا یا زینب
اگر از اشک شود ملک جهان دریایی
نشود حق تو یک قطره ادا یا زینب
کوفه و شام و مدینه نه تمام عالم
با پیام تو شده کرب و بلا یا زینب
ای نماز شب تو برده دل از چار امام
ای همه فاطمه هنگام دعا یا زینب
چه بیارم چه بگویم چه بخوانم به ثنا
که خدا زینت اب خوانده تو را یا زینب
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است