کنار علقمه ماتم به پا شد
دو دست ساقی از پیکر جدا شد
علم یک سو فتاده بی علمدار
خدایا چشم ساقی را نگه دار
برادر جان چرا رنگت پریده
ز میدان امدی قدت خمیده
حسین من چه شد سقای طفلان
چرا افتاده تنها در بیابان
مگر عباس من خواهر ندارد
که سر بر خاک صحرا می گذارد
حسین امد ز میدان زار و گریان
ز داغش لاله صحرا پریشان
که این خیمه دگر صاحب ندارد
از این ماتم ز دیده خون ببارد
****
سقای دشت کربلا ابالفضل
دستش شده از تن جدا ابالفضل ابالفضل
برادرم برادرم ابالفضل
من خواهرم من خواهرم ابالفضل
من زینبم من زینبم ابالفضل
جانم رسیده بر لبم ابالفضل
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.