کن زمزمه ای قاری قرانم
گریانم و دلتنگ و پریشانم
شد نوبت من منتظرم جانا
ای عشق من ای روح من ای جانم
رفتی و من از خون جگری مردم
در برزخ بی همسفری مردم
عمری همه جا همره تو بودم
رفتی و من از بی خبری مردم
بین من و تو فاصله افتاده
دلتنگی صد قافله افتاده
در پیکر من آتش سوزانی
از سلسله و آبله افتاده
ای عشق من ای روح من ای جانم
من محرم درد دل تو بودم
پرورده ی اب و گل تو بودم
ای هستیِ باغیرت من رفتی
من همسفر قاتل تو بودم
هم خواهر و هم مادر تو بودم
پیش تو دم آخر تو بودم
وقتی که سر تو را جدا کردن
پیش بدن بی سر تو بودم
هر چند که دلخون و عزادارم
بسته نشده دیده ی بیدارم
با خطبه ی من کوفه قیامت شد
من اینه ی حیدر کرارم
ای عشق من ای روح من ای جانم
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است